صحبت من با یک خانوم مسیحی‌

تو تعطیلات کریسمس چند روزی مهمون یکی‌ از بچه‌ها بودیم. خودش اصلا مذهبی‌ نیست اما خانومش مسیحی‌ مؤمنی هست که هر یکشنبه کلیساش رو میره. نمیدونم چرا یک دفعه من و کبرا خانوم راجع به خدا و دین صحبت کردیم. بهم گفت: «خدا برای جهان و بشر یک نقشه چیده بود و همه چی‌ هم درست پیش میرفت تا اینکه بشر گناه کرد و همه چی‌ رو به هم زد. خدا هم مجبور شد نقشه ش رو عوض کنه.». اول گفتم: «مگه خدا نمی‌دونست که اینجوری میشه، پس چرا از همون اول جوری نقشه نریخت که این اشتباه بشر هم جزوش باشه؟ یا اصلا از اون بهتر، چرا بشر رو درست کرد، وقتی‌ که می‌دونست میرینه تو نقشه هاش؟» – «خوب ما داریم کفاره گناهامون رو می‌دیم. عیسی هم خودش رو قربانی ما کرد که دوباره نظم جهان درست بشه. خدا هم نقشه رو عوض کرد که ما دوباره برگردیم به اون دنیای اولیه، بهشت واقعی‌.» – «مگه نه اینکه خدا از آینده خبر داره؟» – «بله» – «خوب پس چرا از اون اول یک نقشه بهتر نریخت؟ مگه خدا بی‌ عیب و نقص نیست؟» -«اره ولی‌ خوب این بشر بود که همه چی‌ رو خراب کرد.» -«ولی‌ عزیز من حرفهات با هم نمیخوره. ببین، میگی‌ خدا بی‌ عیب و ناقص هست، میگی‌ خدا از آینده هم خبر داره. خوب اگر کسی‌ می‌دونه که این نقشه‌ای که داره می‌ریزه در آینده خراب میشه و باید نقشه ش رو عوض کنه، خوب از همون اول چرا نقشه بهتر نریخت؟ پس این نشون میده که خدا اینجا کم آورد.» -«نه! این تقصیر بشر بود که همه چی‌ رو به هم ریخت.» -«ببین، من اگر بخوام یک خونه درست کنم، و این خونه رو تو یک منطقه ۴ فصل میخوام باشه، حتما از اول این فکر رو می‌کنم که پس فردا بارون میاد پس باید سقف بذارم. این کار خدا مثل این میمونه که اول یک خونه بدون سقف درست کنی‌، بعد که بارون آمد بگی‌،‌ای وای، باید سقف بذارم. این یعنی‌ معماری اولیه خوب نبود و طرف فکر همه چی‌ رو نکرده بود. پس داری میگی‌ خدا کامل نیست. تازه، من ممکنه ندونم که آیا اونجایی‌ که خونه هست بارون میاد یا نه‌ اما خدا می‌دونسته که بشر نقشه ش رو خراب میکنه. پس چرا از اول نقشه بهتری نریخت؟» -«خدا نقشه خوبی‌ داشت اما بشر همه چی‌ رو با گناهانش به هم زد».

باورتون نمیشه، ما نیم ساعت با هم صحبت کردیم و دیگه شده بود مثل صحبت بین ۲ تا طوطی: هی‌ حرف خودمون رو تکرار میکردیم. آخرش دیگه من از رو رفتم و گفتم گرسنه شدم بریم غذا بخوریم. خیلی‌ برام جالب بود که اصلا نمیشنید من چی‌ میگم. احتمالا اون هم همین فکر رو در باره من میکرد. اما من هر چی‌ فکر می‌کنم میبینم بابا اگر اون خدا کامل هست، از آینده هم خبر داره، آخه چرا از همون اول همه چی‌ رو حساب نکرد که حالا مجبور باشه نقشه هاش رو عوض کنه؟ شما چی‌ فکر می‌کنین؟

 

این نوشته در Uncategorized ارسال شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

8 پاسخ برای صحبت من با یک خانوم مسیحی‌

  1. هرمز :گفت

    یک سری مطالب هستند، با این که کاملا غیرمنطقی هستند ولی اینقدر تکرار شده اند و در نتیجه عادی شده اند که دیگه گفتن حرفی خلاف اونها، به نظر غیر منطقی می اد.
    حتا خیلی از صحبتهای منطقی هم باید به اندازه کافی تکرار بشند تا قابل درک و فهم بشوند. مثلا یک زمانی گالیله می گفت که زمین گرده. این حرف به نظر من هنوز هم تصور کردنش سخته چه برسه به اون موقع که تازه به گوش مردم می خورده و یک مطلب جدید بوده. الان اینقدر برای ما تکرار شده که دیگه مشکلی باهاش نداریم و خیلی راحت قبول می کنیم که می تونیم بدون این که بیفتیم زیر یک کره وایسیم!
    به نظر من هم واقعا غیر منطقیه که خدا از آینده خبر داشته ولی باز بخواد یک سری چیزها رو امتحان بکنه. ولی به هر حال این مطلب اینقدر تکرار شده که مردم دیگه به نظرشون اصلا عجیب که نمی آد هیچ، بلکه بدیهی هم هست. روی همین حساب من خودم هیچ وقت، سر اینگونه مسائل با کسی بحث نمی کنم و وقتم رو هدر نمی دم، فکر می کنم که بهتره روی چیزهایی آدم بحث بکنه که بکر و جدید باشه و آخوندها هنوز متوجه اون نشده باشند که بتونن که با تکرار اثر گذاریشو از بین ببرند.
    به هر حال آخوندها کاملا از این نکته مطلع هستند و سعی می کنند از اون به نفع خودشون استفاده بکنند. به جای این که بیآن یک ساعت فلسفه بافی بکنند که محمد آدم خوبی بوده خیلی راحت اول همه برنامه ها و اخبار ها مجری برنامه صحبتش رو با این جمله شروع می کنه: «درود بر پیامبر مهربانی و رحمت محمد …» حالا تصور بکن آدمی که در روز صد بار این جمله رو شنیده و به غیر از این تا به حال حرف دیگه ای به گوشش نرسیده، شما یک دفعه بیایی بگی که محمد آدم کش بی رحمی بوده چون … خب معلومه یارو زیر بار نمی ره و باور نمی کنه.

    • bozmajje :گفت

      من راستش برام خیلی‌ این بحث جالبی‌ بود. یک چیز به این واضحی، اصلا انگار نه انگار که فکر میکرد روش. این دو دو تا چهار تا هست: خدا از همه چی‌ و همیشه خبر داره (می‌دونه در آینده چی‌ می‌شه)، خدا بدون اشتباه هست، خدا یک نقشه ریخت، بشر گناه کرد و اون نقشه رو به هم زد، خدا مجبور شد دوباره نقشه بریزه! هر آدم کسخلی می‌فهمه که اگر یک کاری میخوای بکنی‌ که خراب از آب در میاد، باید یا نکنی‌ یا جور دیگه بکنی‌. اگر هنوز به همون کار ادامه بعدی پس احمقی بیش نیستی‌. اما خدا دقیقا این کار رو میکنه و هنوز هم بی‌ عیب و نقص هست!

      من اصلا کاری به اینکه خدا هست یا نه‌ ندارم اما این برام جالب هست که چرا کسی‌ که در بیشتر موارد دیگه زندگی‌ عقلش کار میکنه و موفق هم هست، این چیز به این سادگی‌ رو نمی‌فهمه.

      • هرمز :گفت

        جمع اضداد دیگه! اینقدر تکرار شده براش که به نظرش منافاتی با هم نداره اگر چه برای ما غیر قابل تصوره!

  2. قناری :گفت

    آقای هرمز پاراگراف آخر حرف شما رو به این شکل اصلاح می کنم:
    اینقدر جمله «پیامبر مهربانی و رحمت» براش تکرار شده که بعدا اگه بفهممه محمد دستور کشتار 700 نفر اسیر را در یک روز صادر کرده، به نظرش منافاتی با مهربانی و رحمت نداره!

    • bozmajje :گفت

      قناری جان، مخالفتی با حرف شما ندارم و احتمالأ متوجه شده این که من دل‌ چندان خوشی‌ از آقای محمد خان هم ندارم. این صحبت من، اما، در مورد عیسی مسیح و با یک مسیحی‌ بود. البته در نفس قضیه فرقی‌ نمیکنه. اینقدر یک چیزی تکرار شده که دیگه طرف فکرش رو کار نمیندازه ببینه چی‌ داره گفته میشه.

      این رو هم می‌خوام اضافه کنم که این فقط مربوط به مذاهب الهی نیست. کمونیستهای ما هم همین بودن. اونقدر تو گوششون خونده بودن که سیستم تک‌حزبی در شوروی جبر زمانه هست که دیگه کسی‌ سوال نمیکرد این اصلا یعنی چی‌. اینقدر از جامعه بی‌ طبقه صحبت کرده بودن که اصلا کسی‌ فکر هم نمیکرد که خوب این جامعه چه جوری اداره میشه؟

      • هرمز :گفت

        آقای بزمجه، فکر کنم مطلبی که من نوشتم یک کم بی ربط بوده. دو سه بار پست شما رو خوندم ولی راستش درست سر در نیاوردم که منظورتون از این نوشته چی بوده.

      • bozmajje :گفت

        هرمز جان، من منظورم این بود که چیزی که از لحاظ عقلی، حد اقل به نظر من، کاملاً بدیهی‌ هست اصلا تو کله این خانوم نمیرفت. بذار اینجا دوباره بگم: خدا بی‌ عیب هست، خدا از آینده خبر داره، خدا یک برنامه کامل ریخت، بشر آمد با گناهش این برنامه رو به هم زد، خدا مجبور شد برنامه اش رو عوض کنه.

        این حرفی‌ بود که اون خانوم به من میزد. سوال من هم این بود: اگر خدا بی‌ عیب هست و از آینده هم خبر داره، پس چرا جوری برنامه ریخت که وقتی‌ بشر سر و کله اش پیدا شد تونست برنامه خدا رو به هم بزنه؟ شما اگر یک نقشه بریزی و به خاطر یک اتفاقی‌ کارها مطابق نقشه پیش نره، دیگه نمیتونی‌ ادعا کنی‌ که بی‌ عیب هستی‌. تازه در این حالت خدا میشه گفت که کودن هست چون طبق نظر مذهبی‌ها از آینده خبر داره و نتیجتاً می‌دونسته که بشر میاد نقشه اش رو به هم میزنه اما باز هم جوری نقشه ریخت که بعدا مجبور شد عوضش کنه. این با حرفهای قبلی‌ که خدا آگاه کامل هست و بی‌ عیب جور در نمیاد. شما اگر بدونی که نقشه خونه‌ای که داری می‌سازی پس فردا اگر بارون بیاد سقفش می‌ریزه، خوب نقشه رو عوض میکنی‌. یک چیز کاملا ساده که آقای خدا از قرار معلوم به فکرش نرسید.

        من تو صحبتهام با اون خانوم شاید بگم ۱۰ بار این قضیه رو تکرار کردم و هر بار جواب می‌گرفتم که نه‌، خدا کامل و بی‌ عیب هست، این بشر هست که با گناه کردن نقشه‌های خدا رو به هم زد. هیچ جوری نمیشد این رو به ایشون فهموند. هیچ جور. برام خیلی‌ جالب بود.

    • هرمز :گفت

      بله، منظور من هم تقریبا یک همچین چیزیه.

بیان دیدگاه