روش علمی برخورد به قضایا

یکی‌ از مسائلی‌ که خیلی‌ وقت می‌خوام راجع بهش بنویسم شیوه علمی‌ برخورد به قضایا هست. بیشتر کشورهای غربی پیشرفت خودشون رو مدیون علمی‌ نگاه کردن به قاضیا هستن، چیزی که ماها هنوز خیلی‌ مونده تا بخواهیم تو فرهنگ خودمون جا بندازیم.

شما اگر یک چند روزی وبلاگ کردی بکنین می‌بین که بیشتر نویسنده‌ها و بازدید کننده‌ها یک مسئلهً یی رو قبول دارن و از اون نقطه شروع می‌کنن. به عنوان مثال، یک سری معتقدن که قرآن بهترین کتابی‌ هست که نوشته شده، یا مثلا اینکه نظام سرمایه داری باطل و منفور هست و باعث بدبختی نوع بشریت، یا مثلا آقای خاتمی بهترین رئیس جمهوری بوده که ایران تا حالا داشته. در بحثایی که رو این مسائل میشه، بیشتر این افراد سعی‌ می‌کنن هر جوری که شده واقعیت موجود رو جوری تفسیر کنن که با تفکری که دارن جور در بیاد. طرف دلیل ریاضی‌ میاره که قرآن معجزه هست، اون یکی‌ از بدبختهای کشورهای سرمایه داری و تاریخ استعماری صحبت میکنه، سومی‌ هم هزار تا دلیل میاره که آقای خاتمی نمیتونست کار دیگه‌ای غیر از اون چه کرد بکنه.

شیوه علمی‌ نگرش به قضایا کاملا به این چه که در بالا گفتم فرق میکنه. فکر می‌کنم بهترین راه نشون دادن این مثالی باشه که من موقعی که به رادیو گوش میکردم شنیدم. چند وقت پیش رادیو عمومی‌ اینجا یک بحث گذشته بود بین یک کشیش و یک دانشمند در باره دین و علم. کشیشه برگشت گفت: بر عکس این دوست دانشمند ما که معتقده خدایی وجود نداره، من نمیتونم بپذیرم که این جهان ما خالقی نداشته باشه. دانشمنده صحبتش رو قطع کرد و گفت: من کی‌ گفتم خدا نیست؟ کشیشه با تعجب گفت: اما تو که اتئیست هستی‌، یعنی‌ معتقدی که خدایی وجود نداره! دانشمنده گفت: ببین، من به عنوان یک دانشمند، همیشه همه درها رو باز میذارم. من میگم تا حالا هیچ دلیل قانع کننده یی ندیده‌ام که وجود خدا رو ثابت کنه. بر عکس، هر چی‌ دلیل دیده و یا شنیده‌ام به راحتی‌ از لحاظ علمی‌ قابل نفی بودن و دلیل علمی‌ براشون هست. شما میگی‌ کوسه که به این قشنگی‌ شنا میکنه نشانه وجود پروردگار هست، من معتقدم، و از لحاظ علمی‌ می‌تونم دلیل محکم بیارم، که نه، شناگری بسیار ماهرانه کوسه به علت تکامل هست. شما میگی‌ خدا کوه‌ها و دره‌ها رو به وجود آورد، من میگم نه و دلیل علمی‌ میآورم که اینها عوامل طبیعی هستن. شما اگر تونستی‌ دلیل عقلانی بیاری که من اشتباه می‌کنم و خدا دست تو اینها داشته، من همین الان به وجود خدا اعتراف می‌کنم.»

در حقیقت اون دانشمند عصاره تعارض تفکر علمی‌ رو خیلی‌ ساده بیان کرد: یک پدیده رو ببین، سعی‌ کن بر اساس آخرین اطلاعاتی‌ که داری توجیه‌ش کنی‌، بعد یک نظریه بده. اگر این نظریه تونست اون پدیده رو توجیه کنه و بعدها در مسائل مشابه هم صدق کنه، اون رو به عنوان یک تئوری علمی‌ قبول کن. در عین حال، تمام مدت این تئوری رو با اطلاعات جدید زیر سوال ببر، سیقلش بده، بهترش کن، یا اگر لازم شد بندازش دور و از نو شروع کن. هیچ چیزی دگم نیست. همه چی‌ میتونه زیر علامت سوال بره. این در حقیقت نشون دهنده قدرت اون تئوری هست. من اگر میگم تکامل باعث خوب شنا کردن کوسه شده، نه فقط می‌تونم مثلا با رجوع به فسیلها و شکل بدن و غیره این رو براش برهان بیارم، بلکه در رو هم باز میذارم که اگر کسی‌ تونست عقیده من رو زیر سوال ببره و یک دلیل محکم تری بیاره که من اشتباه می‌کنم. حالا فرق این رو نگاه کنین با مثلا فرضیه معجزه گری موسی‌ و عیسی، که یکی‌ دریا رو باز کرد و اون یکی‌ مرده رو زنده. طرف وقتی‌ به این داستانها اعتقاد پیدا میکنه، دیگه حاضر به بحث و اینکه اصلا یک همچین حرفهایی یاوه گویی هم نمیشه بهش گفت نیست. نه، معجزه بود! معجزه رو نمیشه توجیه کرد! این که شاید اینها دروغ باشه اصلا تو فکر طرف هم نمیاد.

امیدوارم یک روزی برسه که فرهنگ ما این طرز تفکر علمی‌ رو تو خودش جا بده. اون وقت هست که دیگه یک آخوند شپشو نمی‌تونه بره بالا منبر و بگه محمد سوار خرش شد پر زد رفت مسافرت و همه هم بگن بله البته!

این نوشته در Uncategorized ارسال شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

2 پاسخ برای روش علمی برخورد به قضایا

  1. مقاله زیبایی بود، تنها یک ایراد داشت که متاسفانه خیلی ها دچار این اشتباه می شوند، انهم بکار بردن واژه نظریه بجای فرضیه است. همین اشتباه ساده و تکرار آن در فرهنگ عامه موجب شده که وقتی دانشمندان در مورد نظریه تایید شده ای صحبت می کنند. مردم فکر میکنند این هم یک چیزی است که فردا رد می شود. ما باید در این زمینه فرهنگ سازی کنیم. وقتی بزرگواری به این روشن بینی چنین اشتباهی می کند، وای به حال مردم عادی. نکته دوم که به این مقاله مربوط نیست اما بد نیست به ان اشاره شود. اینکه اگر نظریه ای دارای نقطه نقض شد، آن نظریه باطل نمی شود. معمولا به حالت خاص نظریه دیگر تبدیل می شود. نمونه ساده آن مکانیک نیوتونی است که با آمدن مکانیک کوانتومی از بین نرفت و هنوز کاربرد دارد و در ساختار های تبیی بکار می رود اما در ساختار ریزاتمی نقض می شود و با آمدن مکانیک کوانتومی، مکانیک نیوتونی به حالت خاص مکانیک کوانتومی تبدیل شد است. (در گذشته دور اشتباه تحلیل و بینشگر یا وسیله آزمایشگاهی هم بوده که امروزه با گسترش دانش و فن آوری آنگونه اشتباهات بسیار کم شده)

    • bozmajje :گفت

      دوست عزیز،

      مرسی‌ بابت نوشته تون. من فکر می‌کنم اشتباهی‌ که شما گوشزد کرده این برمیگرده به اینکه من فارسی‌ام در مواردی که اختصاصی میشه چندان خوب نیست. نزدیک به ۳۰ سال دوری از ایران و این واقعیت که قسمت عمده تحصیلات من به زبون خارجی بوده تاثیرگذار هستن.

      در مورد مثالی که زده بودین، راستش کم نیستن فرضیه‌هایی‌ که تا مدت‌ها مورد قبول دانشمندها بودن اما با کسب آگاهی‌ جدید نفی شدن. مثلا، شکل مولکول دی آن ا، تا چند سالی‌ اشتباه تصویر میشد. علتش هم این بود که یک دانشمند بسیار معروف (لینوس پاولینگ) اونجوری فکر میکرد. بعد که شواهد جدید به دست آمد که با نظرات ایشون نمیخوند، توسط همه، از جمله خود پاولینگ، کلا کنار گذشته شد. این هم در حقیقت یک مثال از روشن بینی‌ طرز تفکر علمی‌ هست. مطمئناً خود آقای پالینگ زیاد خوشحال نبود که فرضیه ش اشتباه بوده اما وقتی‌ دید که شواهد موجود چیز دیگه میگن، نظرش رو عوض کرد. حالا شما این رو مقایسه کن با طرز تفکر یک مسلمون، یا مسیحی‌، یا طرفداران سوسیالیسم واقعا موجود!

      موفق باشین!

برای bozmajje پاسخی بگذارید لغو پاسخ